گروه فرهنگی تبلیغی فاطمیون

حوزه علمیه قم
دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۵ ب.ظ

امام حسن مجتبی علیه السلام(بخش چهارم)


یاران امام از سستی مردم بشدت غضبناک شدند و عده ای از آنها مانند عدی بن حاتم و قیس بن سعد بن عباده و معقل بن قیس ریاحی و ... سخنرانی های آتشین میکردند برای ترغیب مردم به جنگ..


حضرت، عبیدالله بن عباس را با  12000 نفر به سمت معاویه فرستاد تا جلوی پیشروی آنها را بگیرد.البته تنها در صورتی جواز جنگ داشت که معاویه آغاز گر جنگ باشد.

معاویه عده ای را فرستاد برای مبارزه عبیدالله هم گروهی را برای مقابله فرستاد و لشکر معاویه مجبور به عقب نشینی شد. شب معاویه به عبیدالله خبر داد که حسن علیه السلام با من صلح کرده!! اگر می خواهی که استاندار و والی یکی از مناطق شوی از جنگ دست بردار تا 2000هزار درهم به تو هدیه بدهم! هزار درهم نقد و هزار درهم آن زمانیکه به کوفه رسیدیم.....عبیدالله هم نیمه های شب به سمت معاویه رفت و سپاه را رها کرد. ... موقع اذان صبح هرچه صبر کردند عبیدالله نیامد . قیس بن سعد نماز صبح را امامت کرد و عبیدالله را ترسو بزدل خواند و شمه ای از تاریخ ننگین عبیدالله و پدر و برادرش را متذکر شد.


معاویه خواست که قیس بن سعد را هم خام کند و از جنگ منصرف سازد که قیس جواب تندی به او داد و سوگند خورد که اورا نبیند مگر مابین آنها شمشیر باشد.


خود حضرت هم با سپاهیانی به سمت محل اردوی سپاه قیس به راه افتادند در منطقه ای به نام ساباط(مدائن) بر منبر ، مردم را به تبعیت از خود در تمام شرائط فراخواندند وفرمودند که اتحاد مسلمانان بهتر است پراکندگی و گسستگی!مردم کج فهم و بی بصیرت ، تصور کردندکه امام می خواهد با معاویه صلح کند لذا به خیمه حضرت مجتبی علیه السلام ریختند و اموال ایشان را غارت کردند و ردا از دوش حضرت کشیدند. امام حسن علیه السلام سوار بر اسب خود در حال حرکت بودند که شخصی  به ایشان گفت: الله اکبر یا حسن أشرکت کما اشرک ابوک من قبل؟ آیا مشرک شده ای همانگونه که قبلا پدرت مشرک شده بود؟ و باشمشیری که در دست داشت بر پای حضرت زد. امام حسن علیه السلام هم ضربتی بر او زدند و هردو بر زمین افتادند. یاران امام تا این صحنه را دیدند آن مرد که جراح بن سنان بود را کشتند

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی